شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند....

ساخت وبلاگ
کسی گفت : «هر جا دلت گرفت، بگو جان، بگو یا حسین ... » امروز دلم گرفت ، از بی کسی خودم. از درد کشیدن و دم نزدن هام.  از این که هیچ وقت کسی نفهمید چه قدررر تحت فشارم و هر کی از راه رسید زد ... محکم تر از نفر ِ قبلی و من اون وسط هر روز تیکه پاره تر شدم  تا جایی که دست کشیدم از تلاش... هیچ کس نگفت چرا ! هیچ کس نپرسید چطور ! فقط نگاه کردن و رد شدن . اما تو موندی... توی سخت ترین و نگران کننده ترین لحظات زندگیم موندی کنارم. با اینکه حتی من قبلش به تو و بودنت شک کرده بودم! اومدی فقط دستی بکشی رو سرم تا دوباره جون بگیرم...  امروزم بهت نیاز دارم، به تو  و بودنت ، به تو و دست کشیدنت روی سرم ..  به تو و صدات...  چشم بر ندار ازم امام حسین... چشم بر ندار ازم که خرابم و تشنه ی جام حیات بخشی که تو باشی... من جُز شما و شفاعتت چی دارم مگه ؟ چشم بر ندار ازم.... شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.......ادامه مطلب
ما را در سایت شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7shamimeeshgh4 بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 7 تير 1402 ساعت: 16:00

میدونی رفیق ؟ ما آدم های بد، وقتایی که خوشحالیم، یا وقتایی که قلبمون از دلتنگی و دلگیری به درد میاد، یا وقتایی که بهمون ظلم میشه و زورمون نمی رسه به طرف، یا وقتایی که گیر ِ گیریم بلد نیستیم مثه شما از پس ِ خودمون بر بیایم ! بلد نیستیم با دورهمی و رستوران و موزیک زنده و رقص و سیگار و قهوه و دریا و جنگل حالمونو خوب کنیم...  ما یه سال منتظر مونده بودیم تا محرمش بیاد و مست بشیم از بوی اسفند هیئت و عطر چایی دارچینی ایستگاه صلواتی. ما یه سال صبر کرده بودیم تا محرم بشه و بریم بشینیم گوشه ی هیئت و بغض یک ساله مونو خالی کنیم... ما وقتایی که دلمون از غصه مثه انار تیکه پاره شده، وقتایی که بهمون ظلم میشه، صبر میکنیم تا وقتش برسه و بریم روضه ی ابالفضل بشنویم و توی تاریکی بلند بلند گریه کنیم ... ببین رفیق، ما یه ساااال صبر کرده بودیم محرمش بیاد و دلی سبک کنیم و درمون ِ دردمونو بگیریم ازش ... انصاف نیست، به خودش قسم که انصاف نیست دلمون اینجوری سنگین بمونه ... دِق میکنیم به خدا... میدونی اوج ِ قصه ی دلتنگیمون کجاست ؟ وقتی شب می خوابی و وسط مشایه ای ولی حتی توی خوابتم بغض می‌کنی از دلتنگی و یقین  داری که این فقط یه خوابه ... ببین رفیق ... ما اونقدرا هم بد نیستیم که پروتکل های بهداشتی حالیمون نباشه... ولی دلمون بدجوری هوایی شده...  می‌فهمی؟ شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.......ادامه مطلب
ما را در سایت شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7shamimeeshgh4 بازدید : 24 تاريخ : دوشنبه 13 تير 1401 ساعت: 8:57

اعتراف میکنم آدم ِ بدی هستم... 

مرا ببخش خدای بزرگم

به حُرمت حسین پسر محبوبه ات زهرا، بر من ببخش تمام بدی هایم را ...

می خواهم برای حسین ِ زمانه ام "یار " باشم نه سَر بار ...

کمکم کن ...

استغفروالله ربی و اتوبه الیه ...

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج

شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.......
ما را در سایت شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7shamimeeshgh4 بازدید : 45 تاريخ : دوشنبه 13 تير 1401 ساعت: 8:57

اینجا، در این نقطه‌ی زندگی ام مرا ببین !

مدت هاست در این مسیر سخت، نفس نفس زنان بالا می آیم و نگاهم به آسمان است.

با امید به اینکه سرِ پیچ تند ِ این مسیر دستم را میگیری ...

معبودِ همیشه مهربان من 

دستم را بگیر ، کمکم کن که فقط امیدم به توست ... 

ای امید بی پناهان 

شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.......
ما را در سایت شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7shamimeeshgh4 بازدید : 16 تاريخ : دوشنبه 13 تير 1401 ساعت: 8:57

شب آرزوهاست و من باز تو را آرزو کردم...

بعد از آخرین باری که به زیارتتان آمدم 

باااارهااا مُردم...

چه روزها و شب های تلخ و بی پایانی رو گذروندم...

میترسم اما

باز دلم هوای حرمتان را میخواهد آقا جان...


شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.......
ما را در سایت شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7shamimeeshgh4 بازدید : 60 تاريخ : سه شنبه 6 اسفند 1398 ساعت: 23:41

حالِ دلم خوش نیست...

امشب مطمئن شدم.

مگر میشود آدم دلش قرص باشد و در نماز گریه اش بگیرد؟

مگر میشود دل گرم باشد اما پا سست شود ؟

دلم شور میزند... 

دلم می ترسد‌.. از زمین و زمان...

خدایا..

نجاتم بده از این برزخ...

شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.......
ما را در سایت شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7shamimeeshgh4 بازدید : 78 تاريخ : سه شنبه 6 اسفند 1398 ساعت: 23:41

محبوب ِ من ... 

دیگر نه چشمی مانده که جای شکوه برایت ببارم ...

نه قلبی ، که همه چیز در پستویش پنهان شود!

دیگر منم و خودم! 

بی هییییچ حجابی 

و تویی و لطفت ... 

رو بر نگردان از من ... 

که گم شده در طوفانم ...

+

پ.ن: و من یتوکل علی الله فهو حسبهُ... 

شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.......
ما را در سایت شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7shamimeeshgh4 بازدید : 70 تاريخ : سه شنبه 6 اسفند 1398 ساعت: 23:41

نمیدانم چه بر سرتان خواهد آمد..

و چه بر سر من..

اما هر اتفاقی هم که بیفتد

شما برنده اید...

که جا در دل هم دارید

و گرنه چیزی که در این زمانه زیاد است...هم خواب...

شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.......
ما را در سایت شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7shamimeeshgh4 بازدید : 48 تاريخ : دوشنبه 19 آذر 1397 ساعت: 16:34

چقدر دلتنگ نوشتن بودم ...  بدون ِ هیچ پیش فرضی ... بدون قصدی ... غرضی ... خطبه ای ... خطابه ای ...  فقط همین که انگشتانم دکمه های کی بورد را لمس کند ، همین که صفحه ی خانه ی شیشه ای ام پیش رویم باز با شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.......ادامه مطلب
ما را در سایت شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7shamimeeshgh4 بازدید : 57 تاريخ : دوشنبه 19 آذر 1397 ساعت: 16:34

دلت به رحم نمی آید زمین ؟ سرد است هوا ... هنوز قلب ِ زخمی کودکان کرمانشاهی التیام نیافته است ... هنوز خیلی هایشان ازترس مدام از خواب می پرند ... از خواب می پرند ... از خواب می پرند ... دلت به رحم نمی شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.......ادامه مطلب
ما را در سایت شب است و دستهای سرد تنهایی مرا در آغوش گرفته اند.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7shamimeeshgh4 بازدید : 68 تاريخ : دوشنبه 19 آذر 1397 ساعت: 16:34